از هر چه و هر که فکرش را می‌کنی و بدان معتقدی، قطعِ امید کن. روزی که بی‌اختیار پا به این دنیا گذاشتی و تمام بارِ مسوولیّت جهانی بر دوش‌ات نهاده شد، تنهاتر و غریب‌تر و فراموش‌شده‌تر از آنی شدی که فکرش را بکنی. پس جز به توانایی‌ها و داشته‌های خودت، به‌هیچ قدرت دیگری معتقد و ملتزم نباش. چه بخواهی چه نه، چه باور داشته باشی چه نه، حتا خدا نیز از تو رفعِ تکلیف و سلبِ مسوولیت کرده، حتا او نیز تو را در این بلبشو تنها گذاشته، پس خودت به‌پا خیز، خودت هر کاری که لازم و درست می‌دانی برای نجات و رشدت انجام بده. باور کن با غرق شدنِ مدام در اندوه و رنج، احتمال وقوعِ معجزه و رسیدنِ منجی، بیش‌تر نخواهد شد. خودت را فریب نده، با هم‌این امکانات موجود شروع کن و از زندان غم و شکست و تکرار، بگریز و بدان فقط خودت هستی و خودت، آن‌که می‌تواند راهی بیابد. تنهای تنهای تنها.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها